مرگ بر جمهوری اسلامی، مرگ بر جمهوری اعدامی!

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۸ دقیقه

پس از اعدام مجید کاظمی، صالح میرهاشمی و سعید یعقوبی، شامگاه جمعه ۲۹ اردیبهشت در اصفهان، همدان، هرمزگان، بندرعباس، اهواز، قزوین، ساری، رشت، تبریز، سنندج، مهاباد، کرمانشاه، خراسان رضوی، کرج و تهران (ستارخان، صادقیه، شهرک اکباتان، شهرک آپادانا، پونک و …) بار دیگر شعارهای خیزش ژینا طنین انداخت: مرگ بر جمهوری اسلامی، مرگ بر جمهوری اعدامی، مرگ بر خامنه ای، مرگ بر دیکتاتور، قسم به سربداران ایستاده ایم تا پایان، … هم زمان خانواده های زندانیان عادی در کرج در مقابل زندان قزل حصار تجمع کردند که با ضرب و شتم و تیراندازی نیروهای امنیتی/انتظامی زخمی شدند. در زاهدان، پس از سخنرانی مولوی عبدالحمید، مردم با پلاکاردهای ضد اعدام و شعار «مرگ بر جمهوری اعدامی» به خیابان آمدند. روز ۳۰ اردیبهشت دانشجویان دانشگاه های زنجان و شهید بهشتی در اعتراض به این اعدام ها تجمع کردند و شعار دادند. همچنین دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی روز ۳۰ اردیبهشت در اتحاد با فراخوان سایر دانشگاه های کشورلباس عزا بر تن کرده و در اعتراض به اعدام ها تجمع کردند. نیروهای حراست به دانشجویان حمله ور شده و آنان را مورد ضرب و شتم شدید قرار دادند. در طی این درگیری رئیس حراست این دانشگاه (حضرتی) با فریاد سعی در تهدید دانشجویان به قصد پراکنده کردن آنان را داشت اما دانشجویان با فریاد زن، زندگی، آزادی مقابله کردند. در خبری دیگر اکانت توییتری رسمی سندیکای کارگران شرکت واحد نوشت: «طبقه کارگر و سندیکاها و دیگر تشکلات کارگری با تمام اشکال اعدام مخالف هستند و لغو مجازات اعدام از خواسته های تمامی افراد، تشکیلات و گروه های کارگری بوده و هست و بر همگان است مه یکصدا چنین احکام ظالمانه ای را محکوم کنند و در برابر آن بایستند.»
در هفته های پیش از این، شاهد موج گسترده ای از صدور و اجرای احکام اعدام بوده ایم. در این مدت دست کم حدود ۷۰ نفر اعدام شدند که بیش از نیمی از آنها، زندانیان بلوچ بودند. سرکوب مهاجران افغانستانی در سکوت ترسناکی پیش می رود. نعیم هاشم قتالی و محمد رامز رشیدی، دو کارگر افغانستانی از آن جمله اند که در پروندۀ شاهرچراغ به اعدام محکوم شده اند، در حالی که هیچ سندی برای این اتهام وجود ندارد جز اعترافات اجباری زیر شکنجه.
طبق گزارش عفو بین الملل در سال ۲۰۲۲ دست کم ۸۳۳ نفر در جهان اعدام شدند که ۵۳ درصد از سال ۲۰۲۱ بیشتر است. دلیل این جهش هولناک سیاست کشتار در جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی است. آمار اعدام در این سال در ایران ۸۳ درصد افزایش داشته و در عربستان سه برابر شده. ایران با اعدام ۵۷۶ نفر مسئول ۶۵ درصد کل اعدام های جهان است. (مصاحبه رها بحرینی با ایران اینترنشنال)
از مواردی که باعث خشم گسترده مردم شد و بازتاب زیادی در عرصه جهانی داشت اعدام یوسف مهرداد و صدرالله فاضلی زارع در روز ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲ بود. یوسف، اهل اردبیل و صدرالله اهل دهدشت استان کهگیلویه‌ و بویراحمد بود. آنها به اتهام «سب النبی» (دشنام به پیامبر) و «قذف مادر پیامبر اسلام» (متهم کردن مادر پیامبر به زنا) و «ارتداد فطری» (برگشتن مسلمان زاده از اسلام) در زندان اراک اعدام شدند. قوۀ قضاییه آنها را متهم به «همکاری گسترده در اسلام ستیزی و هتاکی به مقدسات» کرده بود.
جمهوری اسلامی برای کنترل جامعه و حفظ خود، بر دامنۀ قتل های سیاسی اش افزوده است تا جو ارعاب را در جامعه بالا نگاه دارد، با این امید که مردم را خسته و زخمی و مایوس کند. در این میان، بلوچستان و کردستان و خوزستان بیشترین «سهم» از این سرکوب را داشتند. تاکنون صدها نفر از فعالین سیاسی و فرهنگی و عقیدتی بلوچ، عرب و کرد به اتهامات واهی دستگیر و اعدام شده اند. این سرکوب و جنایت ها، بخشی از ستمِ مضاعف، نظام مند و مداومی است که طبقات حاکم بر ایران از زمان شکلگیری دولت مرکزگرای پهلوی و سپس در نظام جمهوری اسلامی بر ملل غیر فارس ساکن این جغرافیا اعمال کرده اند.
واکنش مردم در تهران و کرج و اصفهان و شیراز نسبت به اعدام جوانان بلوچ و عرب و کُرد و به ویژه، مهاجرین افغانستانی کافی نبوده است. هر بار که جمهوری اسلامی دستش را به خون مردم آلوده می کند باید خیابان ها بلرزند و خواب از چشمان خامنه ای ربوده شود. علاوه بر این، باید در مقابل ایدئولوژی منحط ناسیونالیسم عظمت طلبانۀ ایرانی علیه مردم عرب و کرد و بلوچ  و افغانستانی مان بایستیم و نگذاریم در قتل جوانان ملل تحت ستم، اتحاد کثیف بین دستگاه اعدام جمهوری اسلامی و سلطنت طلب ها شکل بگیرد. این وظیفۀ دانشجویان، روشنفکران، فعالین کارگری، فعالین جنبش زنان و روزنامه نگاران شرافتمند است که صدای رسای همه زندانیان سیاسی باشند. آگاهی رسانی درمورد اعدام و حساس کردن جامعه به این موضوع بسیار مهم و حیاتی است. فقط با اعتراضات میلیونی می توان ماشین سرکوب و اعدام سیستماتیک جمهوری اسلامی را به عقب راند. ضرورت مبارزه برای آزادی فوری زندانیان سیاسی و لغو اعدام را باید تبدیل به خواست عمومی کرد. ماشین سرکوب فاشیستی و امنیتی جمهوری اسلامی را باید متوقف کرد.

گزارشی از برنامه ضرورت مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی در اتاق کلاب هاووس
در تاریخ ۶ ماه مه برنامه ای تحت عنوان «ضرورت مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی» با همکاری «قفس را بسوزان، رها کن پرندگان را» و حامیان «کارزار اضطراری بین المللی برای آزادی فوری زندانیان سیاسی» در کلاب هاووس برگزار شد. مهمان این برنامه سمیه کارگرزندانی سیاسی سابق بود. سمیه در مهرماه ۱۳۹۹ (درست پیش از اولین سالگرد آبان ۹۸) به اتهام تاسیس و اداره کلکتیو زنان عصیان و فعالیت برای حزب کمونیست ایران (م.ل.م) دستگیر شد و هم پرونده ای با ناهید تقوی، مهران رئوف و بهاره سلیمانی بود. وی به مدت چندماه در انفرادی دو الفِ اوین بود و سپس به زندان قرچک منتقل شد. در نهایت، در نتیجۀ فعالیت شدید وکلایش و اثبات عدم تحمل حبس به علت بیماری حاد پرونده اش بسته و آزاد شد. در زیر گزیده ای از سخنرانی سمیه کارگر که برای انتشار ویرایش شده است می خوانید.
سمیه سخنرانی خود را اینطور شروع کرد:
برنامه امروز را باید با یاد جان های عزیز بلوچ شروع کنم که به تازگی اعدام شدند. تنها یاد کردن کافی نیست و باید همه ما به هر شکلی که می توانیم به این روند جنایتکارانه اعتراض کنیم. جهموری اسلامی سعی دارد با تحمیل چنین هزینه هایی بر ما، فضای خفقان بیشتر ایجاد کند و ما باید به اشکال مختلف، این اقدام را برای رژیم پر هزینه کنیم. و نشان دهیم که کشتن جوانان بلوچ و مردم ما در نقاط دیگر، کم هزینه نیست. جمهوری اسلامی به این شکل دارد از مردم مبارز بلوچستان به خاطر شجاعتشان انتقام می گیرد.
این کشتارها ادامه همان روند کشتار و سرکوبی هستند که جمهوری اسلامی در جریان جنبش ژینا در بلوچستان پیش برد. در دو هفته اول خیزش سراسری برای سرنگونی جمهوری اسلامی، در بلوچستان دست کم صد نفر به دست نیروهای نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی به قتل رسیدند که نیمی از جان باختگان خیزش سراسری بود. گویی، اوباش نظامیِ خامنه ای در بلوچستان، پیشاپیش انگشت بر ماشه داشتند!
برای جمهوری اسلامی، بلوچستان منطقۀ «فوق امنیتی» است. نه صرفا به علت این که منطقه ای مرزی است. بلکه، به این خاطر که، اکنون این منطقه از گذرگاه های کلیدی قطار اقتصادی چین است و دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی مصمم است بلوچستان را «امن» کند تا قطار مافوق استثمار امپریالیسم چین به سلامت از آن گذر کند. این ماموریت کثیف، از الزاماتِ سیاست «چرخش به شرق» خامنه ای یا به زبان روشن تر، تبعیت وی از امپریالیست های تازه پای چین است.
همین اعدام های روزها و هفته ها و ماه های اخیر به خوبی نشان می دهد با چه چیزی و با چه شرایطی رو به رو هستیم. و در چنین شرایطی به اهمیت مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی بپردازیم.
این نکته را هم بگویم که خط مستقیمی کشتار زندانیان سیاسی در دهۀ ۶۰ و تابستان ۶۷ را به کشتارهای دی ۹۶ وآبان ۹۸ و به اعدام ها و سرکوب زندانیان سیاسی در وضعیت فعلی متصل می کند. جمهوری اسلامی دستگاه سرکوب شاه را به ارث برد و قوانین شریعت و حاکم شرع را به آن اضافه کرد. همانطور که در «برنامه و مانیفست انقلاب کمونیستی در ایران» می گوید، ترکیب جلاد- روحانی را کامل کرد. ابعاد وحشتناک دستگاه امنیتی بیشتر شد. چون براساس قوانین شریعت، بازجو-شکنجه گر و تمام دستکاه سرکوب جمهوری اسلامی خود را مامورین «خدا» می دانند و برای خود مسئولیت الهی قائل هستند و شکنجه و کشتار مخالفین خود را بر اساس مبانی شریعت موجه جلوه می دهند.
در این بستر، مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی، نه فقط مبارزه برای آزادی افراد در بند بلکه مبارزه برای رهایی و آزادی جامعه به گروگان گرفته شده توسط جمهوری اسلامی است.
اما با وجود دستگیری ها و اعدام های گستردۀ زندانیان سیاسی که در جریان خیزش ژینا دستگیر شدند، هنوز مبارزه برای آزادی فوری و بی قید و شرط زندانیان سیاسی بسیار کم و کمرنگ است. مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی اگر تبدیل به یک جنبش اجتماعی شود، می تواند بزرگ ترین جنبش اجتماعی ایران باشد. چون همه می دانیم که چه طیف گسترده ای از زندانیان و خانواده ها و اطرافیانشان را در بر می گیرد.
رویکرد ما نسبت به جنبش و اشکال مختلف عدالت و دادخواهی «نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم» است و باید اعلام کنیم که شعار «می بخشیم ولی فراموش نمی کنیم» که از سوی جریان راست- سلطنت طلب اپوزیسیون طرح می شود، زمینه چینی برای ادامه سرکوب و کشتار است.
علاوه بر این، جنبش «آزادی فوری و بی قید و شرط زندانیان سیاسی» زمینه و پتانسیل این را دارد که به یک میدان مبارزه انترناسیونالیستی گسترده تبدیل بشود؛ علیه سیستمی که در سطح جهانی و به طور سیستماتیک به دستگاه سرکوب و زندان نیاز دارد تا صدای مخالفان را خاموش کند. نگاه کنید به وضعیت سیاهان در آمریکا، عرب ها در اسرائیل، اقلیت اویغور در چین، مخالفان در روسیه، معترضان در پاریس و…
آزادی فوری زندانیان سیاسی باید به یک موضوع مهم اجتماعی نه فقط در ایران بلکه در تمام دنیا تبدیل شود. تجربه جنبش ژینا به ما نشان داد که فریاد زدن و مبارزه کردن می تواند توجه مردم دنیا و حمایتشان را جلب کند. باید از مرزها بگذریم و از تمام کسانی که دنیای بهتری می خواهند بخواهیم از ایستادگی مردم ایران در برابر ستم و سرکوب حمایت کنند. نقطه اتکای ما در این مسیر «مردم» در سراسر دنیاست.
راه مقابله با فضای هراسی که جمهوری اسلامی قصد حاکم کردنش بر جامعه را دارد اتحاد بین قشرهای مختلف توده‌ها، جنبش‌ها و خواست‌های اجتماعی است. خواست و ضرورت وحدت بین جنبش‌ها و خواست‌های اجتماعی، یک خواست دل‌بخواهی نیست. این وحدت پایه مادی دارد: فقر، قوانین شریعت، استبداد سیاسی، حجاب اجباری و ستم برزن، جنگ‌های ارتجاعی در منطقه، ستمگری ملی و نابودی محیط زیست، ستون‌هایی هستند که بنای این دولت سرمایه‌دار-دین‌مدار بر آن‌ها استوار است. موجودیت این حکومت با تضادهای فوق در هم تافته شده است. بنابراین تمامی این تضادها برخاسته از وجود یک واقعیت است و همگی‌شان در ارتباط با یکدیگر قرار دارند.
هیچ جنبش اجتماعی‌ای نمی‌تواند و نباید محدود به مطالبات «درونی» خود باشد. به‌ویژه در شرایط کنونی، اتحاد گامی ضروری در جهت سرنگونی جمهوری اسلامی و اتحاد حول «آزادی فوری و بی قید و شرط زندانیان سیاسی» گام مهمی است.
ما کمونیست های انقلابی، این مبارزات را به صورت مبارزاتی در خود پیش نمی بریم. برای ما به طور علمی روشن است که محو نهایی ستم هایی که مردم ما به صورت های مختلف از آن ها در رنج هستند، به‌صرف سرنگونی جمهوری اسلامی محقق نخواهد شد. زوال و محو نهایی آن‌ها در گرو پیروزی انقلاب کمونیستی و استقرار جمهوری سوسیالیستی نوین است. سرنگونی جمهوری اسلامی تنها اولین گام است و برای این که «اولین گام» باشد، این مسیر را باید طوری بسازیم که به هدف محو نهایی هر گونه ستم و استثمار در ایران و در کل کرۀ زمین برسد.

****

پس ازسخنرانی سمیه نوبت به بخش پرسش و پاسخ شد. در این بخش از برنامه سولات و نظراتی مطرح شد که در دوسطح بودند. نظر و دیدگاهی که معتقد بود در کنار مبارزات ما برای آزادی زندانیان سیاسی و لغو اعدام، باید به دولت ها و کشورهای غربی نیز اتکا کرد و از آنها درخواست کمک و حمایت کرد زیرا فشار افکار عمومی بر روی دولتها تاثیر دارد و دولت ها تغییر موضع می دهند. دیدگاه دیگر معتقد بود، «چون زندانیان سیاسی جایگاه طبقاتی متفاوتی با افکار و نظرات متفاوت، باید تفکیک قائل شد و نباید از زندانیانی با افکار بورژوائی و لیبرالی دفاع کرد. آنها مدافعین خود را دارند. ما باید فقط از زندانیان سیاسی انقلابی و رادیکال حمایت کنیم.» میان این نظرات، جدل خوبی شکل گرفت. به نظر من هر دوی این دیدگاه ها اشتباه هستند و به درستی مورد نقد قرار گرفتند. و یکی از حاضران گفت: دولت ها بر اساس منافع خود عمل می کنند و ما مردم دنیا منافع مشترک خود را داریم. تاکید ما بر موضع ضد امپریالیستی و مشخصا تاکید بر این است که هیچ یک از دولت های جهان دوست ما در این مبارزه مهم نمی باشند و ما اجازه نمی دهیم ضرورت مبارزه با جمهوری اسلامی و سرنگون کردن آن ما را در کنار دولت های امپریالیستی قرار دهد که برای مقاصد جهانی خود از مبارزات ما سوء استفاده کنند. به جمهوری اسلامی نیز اجازه نمی دهیم جنایات هایش را تحت عنوان ضدیت با آمریکا بپوشاند. این دو نظام پوسیده هستند که متعلق به گذشته هستند و هر گونه همراهی با هر یک موجب تقویت هر دو قدرت منسوخ می شود. رفیق دیگری هم گفت: ما وقتی از «زندانی سیاسی» صحبت می کنیم منظورمان همه کسانی است که توسط جمهوری اسلامی دستگیر و محکوم شده اند، فارغ از این که دارای چه عقیده و مرامی هستند و آیا ما با آنها موافقیم یا مخالف. این صحیح ترین سیاست مقابله با دستگاه جنایتکاری است که اصولا موجودیتش غیر موجه است و باید سرنگون شود. قدم اول در این فعالیت، رساندن صدای زندانیان سیاسی ایران به هر طریق ممکن و در اتحاد با دیگر انجمن ها و کانون های دفاع از زندانیان سیاسی است و درگیر کردن گروه مهمی از مردم تاثیرگذار در سطح داخل ایران و در سطح جهانی است.

پیام ما از داخل و خارج کشور به مردم همه کشورها این است: ما مردم ایران با مردم جهان، منافع مشترک داریم و به عنوان بخشی از رسیدن به دنیای بهتر و رهایی بشریت، لازم است که برای دفاع از زندانیان سیاسی ایران با هم متحد شویم و فریاد «آزادی فوری و بی قید و شرط زندانیان سیاسی ایران» را تبدیل به یک پژواک قدرتمند در سراسر جهان کنیم.
جمهوری اسلامی با سرکوب مبارزان و زندانی کردن آن ها نه تنها در پی عقب راندن مبارزات جاری است، بلکه می خواهد با دامن زدن به ترس جلوی مبارزات آینده را هم بگیرد. می خواهد این پیام را بدهد که عاقبت این شجاعت مرگ است! اما تاریخ معاصر ایران یک چیز را به وضوح نشان داده و آن هم روحیۀ قهرمانانه و سرکوب ناشدنیِ نسل های پی در پیِ مردم در برابر رژیم های ستمکار است. و ما عزم خود را جزم کرده ایم و زندگی معنای دیگری ندارد: «یا ما سر خصم بکوبیم به سنگ، یا او سر ما به دار سازد آونگ»! مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی، گامی در راه سرنگونی جمهوری اسلامی است.

مه ۲۰۲۳/ یکی از فعالین کارزار قفس را بسوزان