اعدام، جنایت علیه بشریت است

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۳ دقیقه

اعدام، جنایت علیه بشریت است

جمهوری اسلامی جنایت و اعدام، این بار جان محمد قبادلو و فرهاد سلیمی را گرفت. آثار زلزله خیزش مردم چنان بر تن جمهوری اسلامی، پیدا و ماندگار است که مجبور است هنوز و همیشه برای انتقام و ایجاد ترس و انفعال دست به کار قتل مردم ما باشد.

جمهوری اسلامی ما را می کشد تا خفه شویم تا فراموش کنیم هوای رهایی در سر و شوق مبارزه در دل داریم. جمهوری اسلامی اراده کرده یا نباشیم یا مطیع باشیم. مبارزانمان را سر به دار می کند تا به نکبت و بندگی و بردگی تن دهیم. حاشا! ما به جای سربه دارانمان هم می جنگیم. خشم مان، قوی تر از اراده جمهوری اسلامی است. می دانیم راهمان خونین است اما می جنگیم تا ریشه جمهوری اسلامی و چوبه دار را با هم برکنیم.  

جمهوری اسلامی، هرچه ورشکسته تر می شود مجبور است بیشتر بکشد. مشروعیتی نمانده تا با تکیه بر آن و با بازی سیاسی و انتخاباتی بتواند امید به کنترل قسمی اوضاع داشته باشد. دست روی ماشه است و مجبور است فاصله بین جنایاتش را کم تر و کم تر کند. این شرایط، سطح و مرزهای جنایت جمهوری اسلامی را جا به جا کرده است. اما این وضع، نه از سر اقتدار بلکه اجبار ماهیتی و چنگ انداختن موجودی در حال سقوط است به آن چه دم دست. پیام نظام این است: تاوان شجاعت و مقاومت، مرگ است. پیام ما هم این است: نه به جمهوری اسلامی، نه به اعدام، نه به سیستمی که جمهوری اسلامی از دل آن بیرون می آید.

مخالفت با اعدام یک خواست اخلاقی نیست. مبارزه با سیاست و ایدئولوژی منحط و در یک کلام، مخالفت با موجودیت این سیستم جهانی تباه کننده زندگی و انسان است. باید علیه اعدام، اعدام هر کس متحد شویم. هر کس، شامل هزاران نفر از اقشار محروم جامعه است که با کارکردهای جنایتکارانه این سیستم و برای بقای خود و خانواده وارد “قاچاق”،”دزدی” و قتل می‌شوند در حالیکه قاچاقچیان و دزدان و قاتلان واقعی حکومت می‌کنند و در راس دادگاه ها و قوه قضائیه و رهبری نظام هستند. هرکس ، همچنین شامل کسانی است که در جنگ های ارتجاعی میان اسلامگرایان متفاوت با یکدیگر یا در کشمکش میان بنیادگرایان اسلامی و امپریالیستها، مزدور یک طرف شده و به اسارت قدرت های حاکم در می آیند. بخشی از اینان از محروم ترین افراد جامعه اند که از شرایط عصبانی هستند ولی در مقابله با آن و از سر استیصال یا خشم به طیف دیگری از همین سیستم پناه برده اند؛ همانند جوانانی که برای مقابله با جمهوری اسلامی، سلطنت طلب یا جیش عدل و غیره شده اند. این رژیم، یک بار انسان ها را به سمت ارتجاع مقابل، به سمت انتقام جویی و جهاد و انتحاری میراند و یک بار دیگر آن ها را بدون هیچ فرآیند دادرسی و حق دفاع و داشتن وکیل اعدام میکند. 

مبارزه با اعدام به عنوان عامل سرکوب سیستماتیک دولتی و مبارزه برای آزادی فوری و بی قید و شرط زندانیان سیاسی با هم مرتبط و متصل اند.  زندانی سیاسی به عنوان نماد طغیان جامعه علیه دولت و جنایت هایش، نقش خاصی در پیشبرد استراتژی سرکوب دولتی دارد. جمهوری اسلامی با زندانی کردن مبارزان، سعی می کند هم خطر فوری خیزش و شورش و عواقب آن را دفع کند؛ هم گرو گان هایی دارد که به عنوان ابزار چانه زنی و فشار بر جامعه و دفع خطرات احتمالی آینده به کار می گیرد، هم کاندیداهای خوبی برای دریافت احکام سنگین حبس و اعدام هستند تا جرات طغیان را از جامعه بگیرد. 

این حمله رژیم باید با ضد حمله ای بسیار قوی از سوی همه حرکتهای اجتماعی، مواجه شود و تبدیل به کانون مبارزه ای وسیع شود. اعدام هم جان انسان ها را می گیرد، هم تحمیل روابط و ساختارهای اقتصادی و سیاسی محرومیت زا، بی حقوقی، تاریک اندیشی دینی، ضد زن و گرایش های جنسی و جنسیتی، جنگ های ارتجاعی منطقه ای، ستم ملی و نابودی محیط زیست و… است. 

این توالی ستم و استثمار و این بی قدری جان انسان، ضرورت پایان گذاشتن بر این واقعیت ترسناک تر از کابوس را نشان می دهد. سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی، ضرورتی حاد برای عوض کردن جهت جامعه است. انسان و جامعه و جهانی دیگر، ممکن و ضروری است. اما آن پایان و این ضرورت و امکان، خود به خود و حتی تنها با مبارزه و شجاعت و فداکاری مردم خسته از شرایط به دست نمی آید. این شرایط، ادامه خواهد داشت و به شکل خطرناک و پیش بینی ناپذیری بدتر خواهد شد و امیدی به آینده نیست مگر این که افق انقلاب کمونیستی توسط مبارزه و تلاش نیروی پیشاهنگ کمونیست به آگاهی و خواست تعداد رو به افزایشی از افراد جامعه تبدیل شود. کسانی که دوره های متوالی مبارزه و ناکامی را تجربه کرده اند و دلیل آن را نمی دانند و راه غلبه بر این شرایط را نمی شناسند اما در دور بعدی مبارزه باز هم حاضرند جانفشانی کنند تا جمهوری اسلامی نباشد، مستحق این سردرگمی و ناامیدی و هزینه نیستند. امیدی واقعی برای انقلاب و برای به سرانجام رساندن مبارزات همه جانبه وجود دارد که باید آنرا به مبنای مبارزه با جمهوری اسلامی و تغییر تفکر مردم برای حرکت در مسیر این مبارزه سخت اما شورانگیز تبدیل کرد.