آخوند پزشکیان در راس رژیم دینمدار فاشیست

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۱۰ دقیقه

امتناع مردم از رفتن به پای صندوق های انتخاباتی، آرزوی ادعای «مشروعیت» را بر دل «رهبر» جمهوری اسلامی گذاشت! روشنفکران و هنرمندان و ورزشکارانی که از زمان خیزش ژینا سمت مردم را گرفته بودند، استوار ایستادند و رای ندادند. میزان امتناع زنان از رای دادن، بسیار بالا بود. در چنین فضایی، مسعود پزشکیان، کارش را در مقام جدید، در هیبت یک آخوند موعظه گر دینی آغاز کرد. در آیین ها و مناسک هیئتی حاضر شد، به «امام حسین» قسم خورد و به مارکسیست ها حمله کرد. گفته می شود این کارها برای ابراز فرمانبرداری مطلقش از خامنه ای است. اما مساله پیچیده تر و پُر مخاطره تر از اینهاست. در واقع، پزشکیان به دنبال جذب وفاداری پایه های بنیادگرای اسلامیِ اصولگرایان است تا هم در نزاع های حاد درونِ حاکمیت در کنار او باشند و هم سپر بلای «نظام» در مقابل مردم خشمگین باشند. محمد جواد ظریف هم قرار است جنبۀ «تکنوکراتیک» و «بوروکراتیک» تیم جدید خامنه ای را در راس گنداب جمهوری اسلامی نمایندگی کند. 

ما در سرسخن آتش ۱۵۲ «همهمه انتخاباتی تبه کاران حاکم، پس از مرگ قاضی مرگشان» گفتیم «دعواهای درون حکومت حادتر خواهد شد.» اما دو قطب این نزاع مانند سابق «جناح اصطلاح طلب و اصول گرا» نیستند. انشقاق در میان همۀ جناح های قدرت، گسترده است و از پایه های آنان تا نهادهای حاکمیت و مراکز دینی را در بر می گیرد. اما انشقاقی در درون اصولگرایان شکل گرفته است که ماهیت «رقابت» ندارد بلکه ماهیت «حذف» دارد. این تخاصمات چنان است که تحلیل گران صحنه، سقوط بالگرد رییسی را هرچه بیشتر به نزاع درونی «اصول گرایان» منتسب می کنند. انتخابات ریاست جمهوری، در واقع زورآزمایی میان جناح های مختلف اصول گرایان بود. در این زورآزمایی، پزشکیان و اصلاح طلبان به عنوان بازوی یک طرف عمل کردند و حول محور خامنه ای اتحاد و سازشی به وجود آوردند. در واقع، آن چه عده ای از اصلاح طلبان را «امیدوارانه» به میدان کشید، آگاهی از چنین نزاعی و آمادگی جناحی از اصول گرایان در استفاده کردن از آنها بود. احمد زیدآبادی از طیف اصلاح طلبان ملی مذهبی، می گوید «نظام» به جناح بازنده در انتخابات، حتا به عنوان «تهدید» نگاه می کند.[۱] یا عباس عبدی می گوید[۲]، ثقل سیاسی حکومت باید با تغییر رسمی سیاست صدا و سیما و قوه قضاییه تغییر کند و تاکید می کند که باید «بساط رادیکال هایی را که صاف و علنی برای خودشان شاخ و شانه می کشند جمع کرد چون با وجود اینها هیچ دولت ملی در ایران نمی تواند دوام بیاورد» و در سوی دیگر شاهد سخنرانی های نماز جمعه علم الهدی در مشهد هستیم[۳] که خط و نشان می کشد و جلیلی که «دولت سایه» اش را در مقابل دولت پزشکیان تشکیل داده است. بی تردید، در آینده تبارزات بیشتری را از تخاصمات میان باندهای مختلف اسلام گرایان حاکم خواهیم دید.  

مساله «جانشین» برای ولایت فقیه در چنین شرایطی است که تبدیل به بحران وخیم شده است. محمد مهاجری فعال اصول گرا می گوید:«همان اندازه که آقای سعید جلیلی در توهم رییس جمهور شدن، سال‌ها زنبیل گذاشته، آقای محمدمهدی میرباقری[۴]برای رهبر شدن در خواب، رویا دیده»[۵] این زنبیل و رویا نه به خاطر «شهوت قدرت توتالیتر» بلکه به خاطر اختلاف و رقابت بر سر شیوه حکمرانی اسلامی است. کاملا واضح است که توفان زن زندگی آزادی، به اندازه چند دهه هر آن چه را اینان در راه استقرار «حکومت اسلامی» بافته بودند، پنبه کرد. مهم ترین واکنش هسته سخت بنیادگرایان اسلامی که حول «جبهه پایداری» متشکل هستند، حمله شیمیایی به مدارس دخترانه بود تا سدی درمقابل سیل زن زندگی آزادی بسازند و این توفان را مهار کنند. یکی از نتایج جنگ میان مردم و حکومت، افتادن شکاف های حاد در درون اصول گرایان بود. گسل ادغام دین و دولت نه تنها به عرصه مهم رویارویی مردم از قشرهای مختلف و به خصوص زنان با نظام تبدیل شده بلکه به عامل پررنگی در تشدید تضاد و اختلاف در درون طبقه حاکمه بدل شده است. از یک طرف، جمهوری اسلامی باید به این شیوه حکمرانی یعنی «ادغام دین و دولت» بچسبد؛ و از طرف دیگر، وبال گردنش هم شده هست. این تضادی است که در چارچوب نظام جمهوری اسلامی غیرقابل حل است و اعصاب آنان را می کشد.

یکی از تبارزات مهم اختلاف در شیوه حکمرانی علاوه بر شیوه اعمال حاکمیت حکومت دینمدار بر مردم، روابط بین المللی و انزوای جهانی است که معضلات اقتصادی جمهوری اسلامی را صد چندان کرده است. 

مساله «تعامل با جهان» در برنامه پزشکیان پر رنگ است. خود پزشکیان و تیم او (ظریف و دیگران) آن را به عنوان راه حل برای «معضلات اقتصادی» طرح می کنند. پیش از هرچیز، باید محتوای این «معضل» را روشن کنیم. زیرا آن را برای مردم به عنوان «حل معضل معیشت» جا زده اند. اما اصل مساله شان این است که انباشت سودآور سرمایه در ایران به بن بست خورده است و این امر، مراکز مهم قدرت اقتصادی نظام را در رقابت برای تسلط بر منابع ثروت و حمله به جیب خالی مردم، مثل سگ هار به جان هم انداخته است. تیم پزشکیان، برای حل این معضل می خواهد جمهوری اسلامی را از حالت «دولت یاغی» در نظام سیاسی سرمایه داری امپریالیستی بیرون آورد. ناگفته پیداست که چنین امری در چارچوب آشوب در نظام سیاسی سرمایه داری امپریالیستی (که مختصات کلی اش را جلوتر بحث خواهیم کرد) غیرممکن است. سیاست جمهوری اسلامی همواره حرکت در بین شکاف های تولید شده توسط رقابت میان قدرت های امپریالیستی بوده است. اما این سیاست فشل از آب در آمده و حتی صدای مراکز قدرت در جمهوری اسلامی را درآورده است و در واقع در زمرۀ افشاگری های پزشکیان و ظریف علیه دولت رئیسی بود. بنابراین، تغییرات «اقتصادی» وعده داده شده توسط پزشکیان، راه دوری را طی نخواهد کرد. همانطور که سیاست «نگاه به شرق» خامنه ای که ریاست جمهوری رئیسی قرار بود آن را به مرحله اجرا درآورد، به غیر از تغییرات صوری (عضویت در بریکس و دیدارهای سطح بالا با روسای چین و روسیه) چیزی در انبان نداشت. اما فرض کنیم سیستم سرمایه داری امپریالیستی در حالت «عادی» است و راه برای ادغام هرچه بیشتر جمهوری اسلامی در ساختار بین المللی سرمایه امپریالیستی باز است. حتا در این صورت، باز هم برای اکثریت مردم نتیجه ای جز تشدید شکاف طبقاتی و فقر و بی ثبات کاری و نابودی هر چه بیشتر محیط زیست نخواهد داشت. 

ببینیم واقعیت اوضاع جهان که تاثیرات بلافصل بر ایران دارد چگونه است و چه به ما می گوید؟ آشوب در نظام سیاسی جهان امپریالیستی، از یک طرف با رقابت حاد میان قدرت های مختلف امپریالیستی (به ویژه آمریکا با چین و روسیه) مشخص می شود و از طرف دیگر، با تبدیل حزب جمهوری خواه در آمریکا به یک حزب فاشیست و قوی شدن جریان فاشیست در اتحادیه اروپا. در رقابت های حاد میان قدرت های امپریالیست، کشمکش بر سر موقعیت ایران و به طور کلی خاورمیانه مهم است. 

یورش نیروی فاشیست آمریکا به سرکردگی ترامپ برای کسب مجدد قدرت و سوار کردن جواب فاشیستی به معضلات پیش پای هیئت حاکمه آمریکا، تاثیرات جهانی هم خواهد داشت و بی تردید می تواند بحران «خارجی» جمهوری اسلامی را تشدید کند. جی دی ونس (کاندید ترامپ برای مقام معاون رییس جمهور) در اولین سخنرانی خود در مجمع ملی جمهوری خواهان، ایران را «سیبل» خواند و گفت بر شدت تحریم ها باید اضافه کرد. البته روی کار آمدن دموکرات ها هم به معنای روزهای خوش برای جمهوری اسلامی نیست. علاوه بر بحران هسته ای، جنگ اوکراین و نزدیکی جمهوری اسلامی به روسیه و پشتیبانی تسلیحاتی از آن، و مسئله اسرائیل و خصومت جمهوری اسلامی با آن در منطقه مسائلی نیستند که جهان غرب به راحتی از آن بگذرد. این ها جنبه های مختلف از معضلات پیش روی جمهوری اسلامی در مواجه با صحنه بین المللی است. جمهوری اسلامی از ابتدای به قدرت رسیدن، در رابطه با سیستم حاکم بر جهان تفکری را ساخته است که هدفش هم به رسمیت شناختن جهان سرمایه داری امپریالیستی و هم یافتن جایی در آن بوده است. سیاست «نه غربی، نه شرقی» و سپس «نگاه به شرق» در همین چارچوب بوده است. امروز پزشکیان، صرفا نسخه دیگری از آن را ارائه می دهد. تغییر سیاست «نه شرقی نه غربی» به «هم شرقی و هم غربی» در روابط با قدرت های امپریالیستی بزرگ، چیزی را برای این رژیم حل نخواهد کرد و قطعا هیچ چیز را برای اکثریت مردم ما حل نخواهد کرد. این چارچوبه فکری ساخته شده توسط سران جمهوری اسلامی را یکسره باید دور ریخت. آن دو گانه ای که در جهان با آن مواجه هستیم، این است که: اوضاع جهان به سرعت در حال گذار به موقعیتی کاملا متفاوت از قبل است و آن طور که باب آواکیان تحلیل و اثبات کرده است برای مردم جهان، از جمله مردم ایران دو راه ممکن در مقابل رویشان قرار دارد: تغییرات انقلابی در بسیاری از کشورهای جهان، استقرار جوامع سوسیالیستی رهایی بخش و یا هرچه وحشتناک تر شدن دنیا برای چند میلیارد انسانی که پیشاپیش در شرایط وحشتناک ستم و استثمار به سر می برند و خطر انقراض نوع بشر در نتیجۀ نابودی محیط زیست و جنگ هسته ای. (باب آواکیان. بیانیه سال ۲۰۲۱: سالی جدید، نیاز اضطراری به جهانی که بنیاداً نوین است: برای رهایی تمام بشریت)

بحرانی که نظام سیاسی جهان امپریالیستی را فراگرفته، به طور کلی ریشه در حدت یابی بی سابقه تضاد اساسی نظام سرمایه داری[۶] دارد. این تضاد به واسطۀ تغییراتی که سرمایه داری در ۸۰ سال گذشته در دنیا به وجود آورده چنان حاد شده که کلیت ساز و کار و ساختار نظام جهانی سرمایه داری امپریالیستی را در معرض فروپاشی کامل قرار داده است. حاد شدن این تضاد به معنای آن است که باید از این وضع گذر کرد.

چرا موقعیت حکومت و به طور کلی طبقه حاکمه را رصد می کنیم؟ اهمیت تضادهای خصمانه درون آن ها چیست؟

اصلاح طلبان می گویند، اهمیت این امر از آنجاست که برای اصلاحات درون نظام فرصت ایجاد می کند. «گذار طلبان» می گویند باعث فروپاشی درونی شده و راه را برای کسب قدرت خودشان باز می کند. گروه دوم برای اثبات ادعایش مثال هایی از فروپاشی شوروی و کشورهای بلوک شرق اروپا مانند رومانی، چکسلواکی و آلمان شرقی می زنند.

اما اهمیت آن برای ما در چیست؟ در سرسخن آتش ۱۵۲ در «همهمه انتخاباتی تبه کاران حاکم پس از مرگ قاضی مرگشان» نوشتیم: «وقتی برده داران با هم می جنگند، برای برده ها فرصت درهم پیچیدن تومار حکومت برده داران فراهم می شود. این تنها نتیجه گیری صحیح از کارزار تعیین یک مدیر جدید برای گنداب جمهوری اسلامی است». زمانی که توپخانه سرکوب دشمن در شرایطی دچار اخلال شود برای ما اهمیت دارد. اهمیت این امر کاملا مرتبط است با سه شرط مهم برای شکل گرفتن «اوضاع انقلابی».

ما اوضاع را در خدمت پیشبرد نقشۀ راهِ انجام انقلاب کمونیستی و استقرار جمهوری سوسیالیستی نوین رصد می کنیم. انقلابی که ضرورت عاجل و حاد جامعه است؛ ضرورتی که ساخته و پرداخته ذهن ما نیست بلکه از تضادهای بنیادین اقتصادی اجتماعی بر می خیزد. (رجوع کنید به «مانیفست و برنامه انقلاب کمونیستی در ایران». در سایت حزب کمونیست ایران م ل م). مهم ترین مانع در مقابل انقلاب، دولت حاکم است که با تمام قدرت فکری و سیاسی و نظامی اش باید سرنگون شود. سرنگون کردن آن کار پیچیده ای است و صرفا «فروپاشی» نیست. حصول مجموعه ای از سه شرط، لازم است که آن را «اوضاع انقلابی» می نامیم. 

این سه شرط کدامند؟ باب آواکیان می گوید: 

* وجود بحرانی در جامعه و حکومت چنان عمیق و مختل کنندۀ «روند معمول امور» که، حاکمان دیگر نتوانند به سیاق «معمول»، آن طور که برای مدت مدیدی بر ما حکومت کرده و مردم را عادت به پذیرش آن داده بودند، حکومت کنند.

* وجود مردمی انقلابی که شمارشان به میلیون ها نفر می رسد، در حالی که «وفاداری» شان به سیستم درهم شکسته شده است و عزم شان به جنگ برای یک جامعه عادلانه، بزرگتر از ترسشان از سرکوب قهرآمیز سیستم است.

* وجود یک نیروی انقلابی سازمان یافته – متشکل از شمار در حال ازدیاد از میان توده های تحت ستم ولی همچنین از میان بسیاری دیگر از بخش های جامعه – نیرویی که در زمینه تدارک و اجرای انقلاب متکی بر علمی ترین رویکرد است و به طور سیستماتیک در تلاش است که آن را به کار ببرد و به طور روزافزونی چشم توده های مردم به این نیرو است که آنان را در به وجود آوردن تغییر رادیکالی که به اضطرار مورد نیاز است، رهبری کند.[۷]

تا آن جا که به شرط اول مربوط است، حتا برای مراکز و جناح های مختلف قدرت در جمهوری اسلامی کاملا روشن است که دیگر نمی توانند به سیاق «معمول» و «آن طور که مردم را عادت به پذیرش آن داده بودند» بر آنان حکومت کنند. خیزش ژینا به طرزی تکان دهنده، با اثرات سراسری و همگانی این واقعیت را اعلام کرد و شکاف های درون جمهوری اسلامی، بر سر این که چگونه باید بر مردم حکومت کنند، تا حد تخاصمات جدی حاد شد. خیزش ژینا گسل «دین و دولت» را که در مرکز آن اجبار زنان به حجاب اسلامی و شریعت در قانون است، چنان به تکان درآورد که این رژیم هنوز پس لرزه اش را حس می کند. معضلات «روابط خارجی» این رژیم (روابط با قدرت های امپریالیستی «شرق و غرب»، با دولت های منطقه و حمایت از دیگر نیروهای نظامی و شبه نظامی بنیادگرای اسلامی در خاورمیانه) نیز بخشی از تضادهای درون طبقه حاکمه جمهوری اسلامی است. 

سوال این است: از فرصت «به جان هم افتادن برده داران» برای چه چیزی می توان و باید استفاده کرد؟ برای احراز و تقویت دو شرط دیگر جهت شتاب دادن اوضاع به سمت شکل گیری یک اوضاع انقلابی. شرط دوم، به وجود آمدن مردم انقلابی در شمار میلیونی است که از یک طرف «وفاداری» شان به نظام حاکم درهم شکسته شده است و از طرف دیگر صاحب عزم آن شده اند که برای یک جامعه عادلانه تر بجنگند. خیزش های چند سال گذشته به ویژه خیزش ژینا، پتانسیل شکل گیری چنین نیرویی را به وضوح به نمایش گذاشت. اما وجود میلیون ها نفر مردمی که جمهوری اسلامی را نمی خواهند با میلیون ها نفری که جامعه ای بنیاداً متفاوت می خواهند و مختصات آن را می دانند (همان مختصات که در «قانون اساسی جمهوری سوسیالیستی نوین ایران» ترسیم شده است) کیفیتاً متفاوت است. برای تبدیل مردم ناراضی به مردم انقلابی سازمان یافته، یک جهش بزرگ نیاز هست. به وجود آوردن مردم انقلابی نیازمند داشتن رهبری فکری و عملی انقلابی است. در این جاست که به ضرورت احراز شرط سوم می رسیم: وجود «نیرویی که در زمینه تدارک و اجرای انقلاب متکی بر علمی ترین رویکرد است و به طور سیستماتیک در تلاش است که آن را به کار ببرد و به طور روزافزونی چشم توده های مردم به این نیرو است که آنان را در به وجود آوردن تغییر رادیکال که به اضطرار مورد نیاز است، رهبری کند». این رویکرد علمی، همان علم کمونیسم نوین است و حزب ما، حزب کمونیست ایران (م.ل.م) به مثابه هستۀ ایجاد و گسترش چنین نیرویی عمل می کند. در عملی کردن این وظیفه، کار بر روی شرط دوم (به وجود آوردن صف میلیونی از مردم انقلابی) تعیین کننده است. زمانی که چنین نیرویی به وجود آید، با نیروی سازمان یافته ای که مرتبا رشد می کند و رهبران انقلابی آزموده و آبدیده که به وجود می آیند، می توان به موقع برای پیروزی نهایی، جنگ انقلابی برای سرنگونی جمهوری اسلامی و استقرار «جمهوری سوسیالیستی نوین ایران» را سازمان داد. چرا که هیچ انقلابی بدون کسب قدرت سیاسی به ثمر نمی نشیند و بدون قدرت سیاسی، هرگز نمی توان نظام اجتماعی اقتصادی کهنه را از بین برد و یک نظام نوین و عادلانه بر جای آن نشاند.


[۱] در برنامه کانال آزاد؛ مناظره امیر طاهری و احمد زیدآبادی: بازگشت به پهلوی و پادشاهی مشروطه؟

[۲] گفتگوی عباس عبدی و حسام سلامت در کانال آزاد. تاریخ ۲۹ تیر ۱۴۰۳ رجوع کنید. (ساعت و دقیقه ۲:۱۴)

[۳] احمد علم الهدی، امام جمعه مشهد  ۲۹ تیر ۱۴۰۳

بر ما تکلیف است هرگز با غرب و آمریکا کنار نیاییم، سازش نکنیم تصور تفاهم هم نداشته باشیم/ مجلس برای متولی سیاست خارجی کسی را تأیید نکنند که سیاست خارجی کشور را براساس وعده و نگاه دشمن ملت تنظیم کند. 

و ۲۲ تیر: «نمی شود که در مقابل همه این بی حجابی ها بگوییم دستگاه ها کارشان تبیین و توجیه است؛ حاکمیت مکلف به اعمال اقتدار است و باید با قدرت جلوی حرام گرفته شود.»

[۴] میرباقری مانند مصباح یزدی یکی از نظریه پردازان جمهوری اسلامی در زمینه حکومت دینمدار و اصول و فرآیندها و ساختارهای آن است. در حقیقت شماره ۷۹ آبان ۱۳۹۶ از قول وی نقل کردیم که حکومت اسلامی، شرعی کردن «تکالیف شهروندان با یکدیگر، تکالیف شهروندان با دولت و مناسبات دولت ها با هم» است. (میرباقری، خردنامه شماره ۱۷۲ ضرورت، امکان و الزامات تحقق دولت اسلامی). در همان مقاله نوشتیم که گسل «ادغام دین و دولت» در نتیجه تغییر و تحولات عظیمی که در کشور رخ داده عمیق تر شده است. به طور مثال، «رشد و گسترش طبقه کارگر و کارکُن، زنانه شدن بازار کار، رشد طبقه میانی شهری، بالا رفتن متوسط سواد در میان نیروی آماده به کار، شهرنشینی اکثریت جمعیت کشور، شکل گیری حاشیه های شهرهای کلان، استفاده اکثریت جمعیت کشور از ماهواره و اینترنت همه از عوامل تأثیرگذار بر این روند بوده است. این گسل با رشد سرمایه داری و زنانه شدن بازار کار برجسته تر شده و موجه بودن آن در رابطه با موقعیت زنان در سطح کلان اجتماعی به شدت زیر سؤال رفته است.»

[۵] نقل از سایت اعتماد (۲۸ تیر ۱۴۰۳): محمد مهاجری فعال سیاسی اصولگرا در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: به همان اندازه که آقای سعید جلیلی در توهم رئیس جمهور شدن، سال ها زنبیل گذاشته، آقای محمدمهدی میرباقری برای رهبر شدن در خواب، رویا دیده.

[۶]  تضاد اساسی سرمایه داری: تضاد میان هرچه اجتماعی شدن تولید و تصاحب خصوصی آن است. این تضاد اساسی، به دو تضاد پا می دهد: یکم، تضاد میان پرولتاریا و بورژوازی؛ دوم، تضاد میان آنارشی تولید در کلیت سیستم و سازماندهی تولید در واحدهای مجزا (تضاد آنارشی و سازماندهی). تضاد دوم، دینامیک عمده و هدایت کننده در رابطه میان این دو تضاد است.

[۷] آواکیان، آینده ای بسیار وحشتناک یا حقیقتا رهایی بخش دسامبر ۲۰۲۱. (نقل شده در سرسخن آتش شماره ۱۳۲ تحت عنوان «برای انقلاب، وضعیت انقلابی را باید ساخت». آبان ۱۴۰۱)